باغ بیدار . . .


دل نوشته های یک دیوانه

در گوشه این اتاق تاریک //// یک باغ نشسته است بیدار

از دوست ندیده جز مذلت //// از غیر کشیده رنج بسیار

در ریشه هر گیاه سبزش //// انبوه کسالت است و دیوار

بر بام بلند ابرهایش //// خورشید نمی شود پدیدار

هر ثانیه اش هزار سال است //// در فاصله نگاه و دیدار

این باغ منم که خسته از خویش ////// در خویش خزیده ام دوصد بار

عشق است که میدهد خزانم////// عشق است که میکند گرفتار



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 3:40 توسط میثم| |


Power By: LoxBlog.Com